«آوای کربلا»

«آوای کربلا»

در کربلا هنوزم آتش کشد زبانه

از قبر کشتگانش خون می زند جوانه

در کربلا هنوزم آید ندای زینب

گشته کبود جسمش از ضرب تاریانه

در کربلا هنوزم زینب نشسته بر خاک

آوای وا حسینش باشد به لب ترانه

قحطی آب گشته اصغر هنوز تشنه است

 بر روی دست بابا می گیرد او بهانه

در کربلا هنوزم یک دختری نشسته

چون مادرش نشسته بر صورتش نشانه

در علقمه هنوزم دستی جدا فتاده

در زیر سم اسبان افتاده در میانه

از گوشه خرابه آید صدای بلبل

هر شب ز دوری گل می گیرد او بهانه

چون می رسد صدای طفلان بی گناهش

مرغ دلم ز خانه پر می زند شبانه




برچسب‌ها: شعر, اشعار, شعر محرم, اشعار محرم,

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 آبان 1392 توسط کاتب